قراره من 5سال گذشته رو خلاصه کنم
5سال پیش منوشاخه نبات باهم اشنا شدیم...
کاملا تلفنی
حتی تا3 سال پیش همو ندیده بودیم
بعداز چن ماه ک باهم بودیم شاخه نبات رفت خدمت ومن بدون اینکه بدونم قراره چقد سختی بکشم
به انتظارش نشستم
تواین دوسالی که شاخه نبات خدمت بود ابجیم چون قضیه رو میدونست تاحدی که تونست
ازارو اذیتم کرد والبته توخوابگاه دبیرستان دوست صمیمیم نقش بزرگی تو گریه هاوتنهایی
های من داشت ومن افسردگی گرفتم وبعدها فهمیدم اون اصلا دوستم نبود یه حسود به
به تمام معنا که دیگه اینروزا بهش فکرنمیکنم
شاخه نبات دوهفته ی بار میتونست زنگ بزنه بعضی وقتاهم دوماه ازش بیخبر بودم
هیچکدوم نمیدونستیم ایندفه ک داریم باهم حرف میزنیم دفعه بعد کی میشه
اخه شاخه نبات خدمتش تو مرزعراق بود و واقعا ب هیچ وسیله ارتباطی دسترسی نداشت
چن دفعه گوشیشو برد ک ازش فهمیدن و نتیجه ش کلی اضاف خدمت بود
ی بارم ک گوشی گم شد
باهر سختی ک بود گذشت
بعداز 8ماه خانوادشو ب هرسختی ک بود راضی کرد برای اومدن به خواستگاری
البته الان همه موافقن بامن
اینم بگم شاخه نبات کرمانشاهیه ومن بوشهری
خرداد93 نامزد کردیم
شاخه نبات بنا ب درخواست بابا کارشو تو تهران ول کرد واومد بوشهر
شهریور93عقد کردیم ومرداد94عروسی
امیدوارم ازین ب بعد همراهیم کنید...
ادامه...
وای عزیزم دیگه شدی هانوم خونههههه. از این اتفاقات زیادیییییییییییی برشته شدن حالا حالاها طبیعیه...اصن انگار تازه عروسا باید این مراحلو داشته باشن وگرنه که معلوم نمیشه لای پر قو بودن که
خیلی خندیدم زیادیییییییییی برشته شدن خخخخخ راس میگی یه مرحله ست
چه همه پست گذاشتی من نخوندم وای اصفهان خیلی خوبه جای باحالی انتخاب کردین. آی آی شنیدم غذا میسوزونی ؟؟؟آره؟؟؟ الکی مثلا من سرآشپزم^_^ تو اتوبوس همیشه ازین اتفاقات فرهنگی میفته جای تغجب نداره ایشالا امام رضا میطلبه...امشبم که میلادشه
ما اینیم دیگه خیلی عالی بود اصفهان نه کی گفته؟من غذا نسوزوندم خخخخ انشالله دیشب انقد دلم هواشو کرده بود دعا کردم ماروبطلبه بریم
وای عزیزم دیگه شدی هانوم خونههههه.
از این اتفاقات زیادیییییییییییی برشته شدن حالا حالاها طبیعیه...اصن انگار تازه عروسا باید این مراحلو داشته باشن وگرنه که معلوم نمیشه لای پر قو بودن که
خیلی خندیدم
زیادیییییییییی برشته شدن
خخخخخ
راس میگی یه مرحله ست
چه همه پست گذاشتی من نخوندم وای اصفهان خیلی خوبه جای باحالی انتخاب کردین.
آی آی شنیدم غذا میسوزونی ؟؟؟آره؟؟؟ الکی مثلا من سرآشپزم^_^
تو اتوبوس همیشه ازین اتفاقات فرهنگی میفته جای تغجب نداره
ایشالا امام رضا میطلبه...امشبم که میلادشه
ما اینیم دیگه
خیلی عالی بود اصفهان
نه کی گفته؟من غذا نسوزوندم
خخخخ
انشالله دیشب انقد دلم هواشو کرده بود دعا کردم ماروبطلبه بریم